جوک و داستان و متن های زیبا
نمی دانم ... دلـَــم.... میگن نمیشه سوالم از تو اینست ... مـــــــــــــرد است دیگر... حکایت عجیبیست رفتار ما... این روز ها دلم میخواد دستت رو بگیرم و ..
تو به آسمان چشم دوخته ای
یا آسمان را به چشمان ِ تو
رُمـآنِ عاشقانهـ میخــواهد...
که تــــو...
آن پسرکِ بالـآ بلـــند ِ سینه سپـبرَش بـآشی....
و مَـ ـن.....
دخـــترکی سر بـه هـَــوا....
کـه با تمـآمـِ سر بـه هــ ـوا بودنـهایـَش...
به راه آورد تـــو و دلــَـت را....
میگن حتما صلاح اینطور بوده
میگن خدا خواسته
میگن راضی باش
خب یکی هم بگه پس من با این دلم چیکار کنم؟؟؟
" او " ....
مـــرا یادت نمی آرد...... ؟؟!
گاهی تند میشود گاهی عاشقانه میگوید..
مـــــــــــــرد است دیگر.. غرورش آسمان و دلش دریاست...
تو چه میدانی ازبغض گلو گیر کرده یک مـــــــــــــرد..
تو چه میدانی که چشمانت دنیای او شده..
تو چه میدانی از هق هق شبانه او که فقط خودش خبر دارد و بالشش....؟
مـــــــــــــرد را فقط مـــــــــــــرد میفهمد و مـــــــــــــرد..........
خداوند می بیند و می پوشاند
مردم نمی بینند و فریاد می زنند . . .
از ذهنم پرتت کنم بیرون.....!!