جوک و داستان و متن های زیبا
حیف نون رفته بوده تئاتر، دوستش ازش می پرسه: چطور بود؟ به ترکه میگن از چه گلی خوشت میاد؟میگه اقاقیاومیگن خوب همین رو بنویس:میگه غلط کردم بابا رز به غضنفر میگن از چه لبی خوشت میاد؟ میگه از لب جوب! به غضنفر میگن اگه سردت باشه جه کار می کنی؟ میگه نزدیک بخاری می نشینم. میگن اگه خیلی سردت باشه چه کار می کنی؟ میگه به بخاری می چسبم. میگن اگه خیلی خیلی سردت باشه چکار می کنی؟ میگه معلومه دیگه! بخاری رو روشن می کنم! روز غضنفر داشته کباب درست میکرده یهو میبینه یه گربه نزدیکش میاد و حسابی دندون تیز کرده به گوشتها!! خلاصه یه فکر حسابی به ذهنش میرسه و برای اینکه گربه رو دور کنه میگه: بلالیه بلال شیر بلالیه آقا غلام تو اتوبوس کنار یه خانم چاقی نشسته بود یه نیگاه به خانومه کرد و گفت : راستی خانم اسم شما چیه بچه ایی تازه بدنیا اومده بوده ، شیر مامانشو نمی خورده ، هر زن دیگه ای هم آوردن ، فایده نداشته بچه شیر اونا رو هم نمی خورده تا اینکه یه زن سیاه میارن بچه شیرشو می
حیف نون میگه: خوب بود، ولی آخرش رو نفهمیدم چی شد. قست اول که تموم شد یک پلاکارد نشون دادن که نوشته بود: “پرده دوم، دو سال بعد”
من دیگه حوصله نداشتم دو سال صبر کنم اومدم بیرون!
خانمه گفت : غنچهآقا غلام گفت : شما وا بشین دیگه چی چی میشید
خوره بابائه می گه : آهان ، پدر سوخته ، تو شیرکاکائو می خواستی ما نمی دونستیم