جوک و داستان و متن های زیبا
هواپیما داشت سقوط می کرد غضنفر داشته با خانوادش از جلوی رستوران رد می شده غضنفر میره نانوایی غضنفر میمیره، آگاهی فوتشو میزنن به دیوار، توی انتخابات نفرِ اول میشه. غضنفر واسه رفیقاس خالی می بنده می گه: من هر دو هفته یک بار می رم ژاپن. « غضنفر می ره جهنم دمپایش را پرت می کنه تو بهشت به خدا میگه برم بیارمش؟ مگسه نامزدش رو می گیره تو بغلش، میگه: عزیزم! من تو را با هیچ گهى عوض نمی کنم!
همه داشتند جیغ می زدند به جز غضنفر !
ازش می پرسن چرا تو ساکتی ؟!
میگه : ماله بابام که نیست بذار سقوط کنه !!!
بوی خوب غذا رو احساس می کنن
به بچه هاش میگه : اگه بچه های خوبی باشین
یه دفعه دیگه هم از اینجا رددون می کنم !!!
نانوا میگه هر کسی اومد
بگو پشت سرت نایستد
نون نمی رسه
غضنفر هم هر کسی می اومده
می گفته بیا جلوی من بایست
پشت سرم نون نمی رسه !!!
رفیقاش می گن اگه راست می گی اسم یکی از خیابوناش رو بگو؟ غضنفر یه
خورده فکر می کنه بعد می گه: اهان خیآبون شهید بروسلی